سلام.من باتوجه به اینکه در سن کم ازدواج کردم فرصت ادامه تحصیل نداشتم چون چیزیی که تو زندگی برام مهم بود همسر و تربیت فرزندانم بود بعدازاینکه فرزندانم را به یک سنی رساندم که خیالم از تربیتشون راحت شد تصمیم به ادامه تحصیل گرفتم علاقه زیادم من به درسهای عربی و نیز روحیه یی معنوی که داشتم هر رشته ایی رو قبول نداشتم چون دوستداشتم علمی را باد بگیرم که علاوه بر رشد فکری رشد معنویی داشته باشه یه جورایی همش دغدغه ی اینو داشتم که نکنه رشته ایی که بخونم منو از خدا و اون ونیا دور کنه تا اینکه روزی با یکی از دوساتنم درددل میکردم که من هم دوست دارم ادامه تحصیل بدم هم علمی رو دوستدارم که خدایی باشه واز مهمتر که تاکید زیاد میکنم محیط محیطی باشه که مختلط نباشن چون من اصلا نمیتونم بپذیرم که آقا تو یه چهاریواریی منظور کلاس اونم هرروز در ارتباط باشن چی کلامی چی غیر کلامی که دوستم گفت برو حوزه از همون ساعت به شدت پیگیر شدم بعد متاسفانه دیدم شرایط سنی داره ناراحت شدم دلم شکست رفتم تو فکر واین شد آرزوی من به حوزه رفتن تا اینکه ایام دهه محرم در عراداریی بودم که خانمی بسیار مهربون و محجوب کنارم بود صحبت که میکردیم نمیدونم جطوریی از این بحث شد که گفتم حوزه رو خیلی دوستدارم ولی حیف سنم زیاده خانم گفت امسال شرایط سنی رو برداشتن و شرط معدل هستش من هم از خوشحالی نمیدنستم شکر خدا کنم یا عزاداریی کنم کلا پرواز کرده بودم تو آسمونها اون روزها هم مصادف با ثبت نام بود سریع مدارکم بردم و ثبت نام کردم الانم سطح 2 پایه چهارم هستم.یک کلام بهشت روی زمین واسه خانمهاحوزس.واقعا شکر خدا میکنم ولحظه لحظه تلاش میکنم تا به سطح بلاتر بروم و ازهمون ابتدا ذی طلبگی رو یادگرفتم ولذت میبرم از حوزه از درسام و از علمی که منو روز به روز به خدا نزدیک میکنه …شکرخدا.التماس دعا…من یک طلبه ای عاشورایی هستم در مجلس امام حسین ع در حوزه به رویم باز شد افتخار میکنم ..وسپاس خدای عزووجل وشپاس از امام زمانم که در خونشو به رویم باز کرده…لبیک یا حسین..لبیک یامهدی…لبیک یا خامنه ایی…

موضوعات: اخلاق نه تواضع ذليلانه نه وقارمتكبرانه  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...