#مقتل_امام_حسین
#سخن_گفتن_سر_مقدس_امام_حسین
هلال بن معاویه می گوید دیدم مردی سرِ امام حسین را حمل می کند و در همان حال سر مقدس می فرمود:
“بینِ سر و بدن من جدایی انداختی،خدا بین گوشت و استخوان تو جدایی افکند تا ضرب المثل و درس عبرتی برای همه مردم دنیا شوی".
آن مرد با شنیدن این سخن با تازیانه آن قدر بر آن سر مبارک زد تا سکوت کرد.
سلمةبن کهیل نیز شنیده بود که سر مقدس وقتی بالای نِی بود می گفت:
“[فَسَیَکْفیکَهُمُ اللّهُ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ]".
ابن وکیده هم می گوید شنیدم که آن سر مقدس سوره کهف را قرائت می کند.شک کردم که آیا این،واقعاً صدای سرِ مطهر است یا صدای کسِ دیگری است؟!سر مقدس حضرت،دیگر قرآن نخواند و رو به من فرمود:
“ای ابن وکیده!مگر نمی دانی ما ائمه زنده هستیم و نزد پروردگارمان از روزی او بهره مند هستیم؟!".
خواستم سر مقدس را به سرقت ببرم و دفن کنم،اما به من فرمود:
“ابن وکیده!تو نمی توانی موفق به انجام تصمیمت شوی،ریختن خون من،نزد خدا بزرگ تر و بدتر از گرداندن من بر روی نیزه است.آنها را وابگذار و رها کن.به زودی این را خواهند فهمید،در آن زمان غل و زنجیر در گردن خواهند داشت و آنها را به سوی جهنم می کشند".
منهال بن عمرو می گوید:وقتی در دمشق سر امام حسین را بالای نِی دیدم،سوره کهف را می خواند و نزد من که رسید آیه _۱۳_رسیده بود.آن گاه خیلی واضح و آشکار فرمود:
“آنچه که از اصحاب کهف عجیب تر است، کشتن من و حمل من((در شهرها و محله های مختلف))است".
فرستاده پادشاه روم در حضور یزید بود. وقتی سر مطهر امام را دید،به اقدام یزید اعتراض کرد.یزید نیز خشمگین شد و دستور داد او را بکشند.در همین هنگام،سر مقدس حضرت با صدای بلند گفت:
“لا حول و لا قوّة الّا باللّه".
📚مقتل مقرم،ص۴۰۲_۴۰۳
📚شرح قصیده ابی فراس،ص۱۴۸
📚اسرارالشهادة،ص۴۸۸
📚الخصائص سیوطی،ج۲،ص۱۲۷
📚مقتل عوالم،ص۱۵۱
موضوعات: اخلاق نه تواضع ذليلانه نه وقارمتكبرانه
لینک ثابت